Farsi Dictionary

Snake

(ج.ش.) مار، داراي حركت مارپيچي بودن ، مارپيچي بودن ، مارپيچ رفتن.

Snake charmer

مارگير، ساحر مار.

Snake dance

رقص مارپيچي.

Snake fence

(fence worm=) نرده مارپيچ.

Snake in the grass

خطر محتمل ، خطر نزديك ، دوست دو رو.

Snake oil

داروهايي كه ادم دوره گرد (بدون صلا حيت نسخه نويسي) تبليغ ميكند، دواي ضد زهرمار.

Snakebite

مارگزيدگي ، نيش مار، تريليوم ، ويسكي.

Snakelike

(ج.ش.) شبيه مار، مارسان.

Snakemouth

(گ.ش.) گل ثعلب امريكايي وژاپني.

Snakeroot

(گ.ش.) زراوند، انجبار، گل مار.

Snakeweed

(گ.ش.) انجبار، علف مار، شوكران زهردار.

Keyword

Criteria