Farsi Dictionary

Slug

گلوله بي شكل ، چارپاره ، جانور كندرو، جانور تنبل ، گردونه كندرو، اسب كندرو، (امر.) يك جرعه مشروب ، تكه فلز خام ، مثل حلزون حركت كردن ، يواش يواش وكرم واربيهوده وقت گذراندن ، لول زدن ، ضربت مشت ، ضربت سنگين زدن به.

Slugfest

(درمسابقه مشت زني) مسابقه سنگين ، مسابقه اي كه دران ضربات سنگين رد وبدل ميشود.

Sluggard

ادم تنبل ، تنبل وكند.

Slugger

ادم تنبل ، مشت زن ، ضربه زن ، مشت باز.

Slugging

ضربه زني ، مشت زني.

Sluggish

گرانجان ، تنبل ، لش ، كند، بطي ، اهسته رو، كساد.

Keyword

Criteria