Farsi Dictionary

Slave

غلا م ، بنده ، برده ، زرخريد، اسير، غلا مي كردن ، سخت كار كردن.

Slave

برده ، غلا م.

Slave ant

مورچه كارگر.

Slave computer

كامپيوتر برده.

Slave driver

نظارت كننده بر كار برده ها، كارفرماي سخت گير.

Slave trade

برده فروشي.

Slaveholder

برده دار، صاحب برده.

Slaveholding

مالكيت برده ، برده داري.

Slaver

كشتي حامل بردگان ، برده فروش ، تاجر برده ، اب دهان ، اب دهان روان ساختن ، چاپلوسي كردن ، گليز ماليدن ، بزاق از دهان ترشح كردن ، اب افتادن دهان (از شوق).

Slavery

بندگي ، بردگي.

Slavey

(انگليس) نوكر، نوكر مرد.

Keyword

Criteria