غلا م ، بنده ، برده ، زرخريد، اسير، غلا مي كردن ، سخت كار كردن.
برده ، غلا م.
مورچه كارگر.
كامپيوتر برده.
نظارت كننده بر كار برده ها، كارفرماي سخت گير.
برده فروشي.
برده دار، صاحب برده.
مالكيت برده ، برده داري.
كشتي حامل بردگان ، برده فروش ، تاجر برده ، اب دهان ، اب دهان روان ساختن ، چاپلوسي كردن ، گليز ماليدن ، بزاق از دهان ترشح كردن ، اب افتادن دهان (از شوق).
بندگي ، بردگي.
(انگليس) نوكر، نوكر مرد.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains