Farsi Dictionary

Slav

اسلا و، از نژاد اسلا و، اسلا و زبان.

Slave

غلا م ، بنده ، برده ، زرخريد، اسير، غلا مي كردن ، سخت كار كردن.

Slave

برده ، غلا م.

Slave ant

مورچه كارگر.

Slave computer

كامپيوتر برده.

Slave driver

نظارت كننده بر كار برده ها، كارفرماي سخت گير.

Slave trade

برده فروشي.

Slaveholder

برده دار، صاحب برده.

Slaveholding

مالكيت برده ، برده داري.

Slaver

كشتي حامل بردگان ، برده فروش ، تاجر برده ، اب دهان ، اب دهان روان ساختن ، چاپلوسي كردن ، گليز ماليدن ، بزاق از دهان ترشح كردن ، اب افتادن دهان (از شوق).

Slavery

بندگي ، بردگي.

Slavey

(انگليس) نوكر، نوكر مرد.

Slavic

وابسته بنژاد اسلا و، زبان اسلا وي.

Slavicist

(slavist) محقق در فرهنگ وزبان اسلا وي ، اسلا وشناس.

Slavish

بنده وار، در خور بندگان ، غلا م صحت ، وابسته بتقليد كوركورانه.

Slavist

(slavicist) محقق در فرهنگ وزبان اسلا وي ، اسلا وشناس.

Slavophil

دوستدار اقوام اسلا و، طرفدار فرهنگ اسلا و.

Keyword

Criteria