Farsi Dictionary

Skim

كف ، ريم ، كف گيري ، تماس اندك ، شير خامه گرفته ، كف گرفتن از، سرشير گرفتن از، تماس مختصر حاصل كردن ، بطور سطحي مورد توجه قرار دادن ، بطور سطحي خواندن.

Skim milk

(milk skimmed=) شيرخامه گرفته ورقيق.

Skimmed milk

(milk skim=) شيرخامه گرفته ورقيق.

Skimmer

كفگير، الت سرشيرگيري ، مطالعه كننده سطحي.

Skimp

كم ، غير كافي ، نحيف ، كم دادن ، خسيسانه دادن.

Skimpy

لليم ، خسيس ، قليل ، اندك ، نحيف ، ناقص.

Keyword

Criteria