Farsi Dictionary

Skill

چيره دستي ، ورزيدگي ، تردستي ، مهارت ، استادي ، زبر دستي ، هنرمندي ، كارداني ، مهارت عملي داشتن ، كاردان بودن ، فهميدن.

Skill less

(skilless) ناشي ، بي مهارت.

Skilless

(less skill) ناشي ، بي مهارت.

Skillet

كماجدان پايه دار، ديگچه ، كتري.

Skillful

ماهر، استادكار.

skilled

ماهر

Skillfully

به طرز ماهرانه اي

skills

مهارتها

Keyword

Criteria