Farsi Dictionary

Ski

اسكي ، اسكي بازي كردن.

Ski boot

چكمه اسكي ، كفس اسكي.

Ski lift

دستگاه حمل اسكي بازان وياتماشاچيان به قله كوه ، تلسكي ، تخت روان.

Ski pole

چوب اسكي بازي.

Ski run

سرازيري يا مسير مناسب براي اسكي بازي.

Ski suit

لباس اسكي.

Ski tow

تلسكي.

Skiagraph

(radiograph=) پرتونگاره.

Skiagraphy

پرتونگاري ، عكس برداري از سايه ، راديو گرافي.

Skiascope

اسبابي براي اندازه گيري قدرت انكسار نور در شبكيه.

Skiascopy

عكسبرداري از شبكيه چشم.

Skid

تير حاءل ، تير پايه ، لغزيدن ، غلتگاه ، سرخوردن ، ترمز ماشين ، تخته پل ، راه شكست ، مسير سقوط، ترمز كردن ، سريدن ، سرانيدن.

Skid fin

باله موازنه در هواپيماي دوباله.

Skid road

جاده ليز ولغزنده.

Skid row

محله مشروب فروشهاي ارزان ، ناحيه پست.

Skidder

سرخورنده ، ترمز كننده ، سردهنده.

Skiddoo

(skidoo) عازم شدن ، رفتن ، برو، گمشو.

Skidoo

(skiddoo) عازم شدن ، رفتن ، برو، گمشو.

Skier

(skiier) اسكي باز.

Skiey

(skyey) اسمان وار، وابسته باسمان ، اسماني.

Skiff

كرجي پارويي كوچك ، قايق سريع السير، قايقراني كردن.

Skiier

(skier) اسكي باز.

Skiing

اسكي بازي.

Skill

چيره دستي ، ورزيدگي ، تردستي ، مهارت ، استادي ، زبر دستي ، هنرمندي ، كارداني ، مهارت عملي داشتن ، كاردان بودن ، فهميدن.

Skill less

(skilless) ناشي ، بي مهارت.

Skilless

(less skill) ناشي ، بي مهارت.

Skillet

كماجدان پايه دار، ديگچه ، كتري.

Skillful

ماهر، استادكار.

Skim

كف ، ريم ، كف گيري ، تماس اندك ، شير خامه گرفته ، كف گرفتن از، سرشير گرفتن از، تماس مختصر حاصل كردن ، بطور سطحي مورد توجه قرار دادن ، بطور سطحي خواندن.

Skim milk

(milk skimmed=) شيرخامه گرفته ورقيق.

Skimmed milk

(milk skim=) شيرخامه گرفته ورقيق.

Skimmer

كفگير، الت سرشيرگيري ، مطالعه كننده سطحي.

Skimp

كم ، غير كافي ، نحيف ، كم دادن ، خسيسانه دادن.

Skimpy

لليم ، خسيس ، قليل ، اندك ، نحيف ، ناقص.

Skin

پوست ، چرم ، جلد، پوست كندن ، با پوست پوشاندن ، لخت كردن.

Skin deep

سطحي ، فقط تا روي پوست ، رويي ، ظاهري.

Skin dive

زير ابي رفتن ، غوص كردن.

Skin diver

غواص.

Skin effect

اثر سطحي.

Skin game

قمار از روي تقلب ، تقلب در قمار، فريبكاري.

Skin graft

پوست به بدن پيوند زدن ، پيوندپوست.

Skinflint

جوكي ، ادم دندان گرد، ادم ممسك ، خسيس.

Skinful

باندازه يك خيك پر، شكم پر.

Skink

(ج.ش.) انواع سوسمارهاي شن زي ، سقنقر، بيرون كشيدن ، ريختن.

Skinker

سوسماروار.

Skinless

بي پوست ، خيلي حساس.

Skinner

پوست فروش ، پوست كن ، گول زن ، قاطرچي.

Skinny

پوستي ، لا غر، پوست واستخوان.

Skintight

بپوست چسبيده ، (در مورد لباس) چسبيده بتن.

Skip

(از روي چيزي) پريدن ، ورجه ورجه كردن ، ازقلم اندازي ،سفيد گذاردن قسمتي از نقاشي ، جست وخيز كردن ، تپيدن ، پرش كردن ، رقص كنان حركت كردن ، لي لي كردن ، بالا وپايين رفتن.

Skip

جست ، جست زدن ، جست بزن.

Skipjack

بازيچه اي كه از جناغ مرغ درست ميكنند، جوان ژيگولو وخود نما، نوعي ماهي زيستگردر سطح اب.

Skipper

جست وخيز كننده ، ناخداي كشتي ، فرمانده دسته نظامي ، فرمانده يا خلبان هواپيما، كاپيتان ، رهبر.

Skirl

صداي جيغ ، جيغ ، صداي زير، صداي ني انبان ، صداي گردباد، بسرعت باد فرار كردن.

Skirmish

كشمكش ، زد وخورد، جنگ جزءي ، زد وخورد كردن.

Skirmisher

زد وخوردكننده.

Skirt

دامن لباس ، دامنه ، دامنه كوه ، حومه شهر، حوالي ، دامن دوختن ، دامن دار كردن ، حاشيه گذاشتن به ، از كنار چيزي رد شدن ، دور زدن ، احاطه كردن.

Skirter

غوطه زدن ، زير و رو شدن ، بريدن ، پارچه دامني ، حاشيه رو.

Skitter

حركت سريع ، جست وخيز، ليز خوري ، پريدن وسرخوردن (بويژه بر سطح اب).

Skittish

چموش ، رم كننده ، لا سي ، اهل حال ، تغيير پذير، ترسو.

Skittle

(درجمع - بازي ninepins) كه در طي كه توپي بطرف ميخ پرتاب ميكنند ودرصورت اصابت به ميخ برنده محسوب ميشوند، ميخ هاي بازي مزبور، (درجمع) بازي ، تفريح.

Skive

بريدن (لا ستيك وچرم)، چيدن ، قطع كردن ، قسمت بريده چرم ، نواره.

Skiver

چرم نازك شده پوست گوسفند، تيماج صحافي وغيره ، پوست تراش.

Skivvy

زير پوش ، (معمولا درجمع) زير پيراهن وزير شلواري كوتاه ، شورت.

skilfully

ماهرانه

skilled

ماهر

Skillfully

به طرز ماهرانه اي

skills

مهارتها

Keyword

Criteria