Farsi Dictionary

Shut

بستن ، برهم نهادن ، جوش دادن ، بسته شدن ، تعطيل شدن ، تعطيل كردن ، پايين اوردن ، بسته ، مسدود.

Shut down

بستن ، تعطيل شدن ، بسته شدن ، تعطيل.

Shut down

تعطيل كردن ، تعطيل شدن.

Shut in

حبس كردن ، مريض بستري.

Shut off

مسدود كردن ، قطع كردن ، بستن.

Shut out

(ورزش) پوان نياوردن ، باختن.

Shut up

باعث وقفه در تكلم شدن ، خفه كردن ، (امر) خفه شو.

Shutter

پشت پنجره ، پشت دري ، حاءل ، (دوربين عكاسي وغيره) ديافراگم.

Shutterbug

عاشق عكاسي.

Shuttle

ماكو، ترني كه فقط در مسير معيني امد ورفت كند، لرزنده ، رفت وامدن كردن.

Shuttlecock

گوي پردار مخصوص بازي بدمينتن ، سردواندن.

shutters

کرکره

Keyword

Criteria