Farsi Dictionary

Shun

دوري واجتناب ، پرهيز كردن ، اجتناب كردن از، گريختن.

Shunner

پرهيز كننده.

Shunpike

جاده فرعي براي فرار از پرداخت عوارض راه.

Shunt

ترن را بخط ديگري انداختن ، منحرف كردن ، تغيير جهت دادن ، از ميان بردن ، كنارگذاشتن.

Shunt

موازي ، مقاومت موازي.

Shunt winding

سيم پيچ ، مغناطيسي انحرافي.

Shunt wound

داراي سيم پيچ مغناطيسي انحرافي.

Shunter

تغيير مسير دهنده.

shunned

دوري - دور کردن

Keyword

Criteria