Show |
نشان دادن ، نمودن ، ابراز كردن ، فهماندن ، نشان ، اراءه ، نمايش ، جلوه ، اثبات. |
Show bill |
(امر.) تابلو اعلا ن نمايش. |
Show me |
دير باور، شكاك. |
Show off |
خودنمايي كردن ، ادم خودنما. |
Show up |
كسي را لو دادن ، حاضر شدن ، حضور يافتن ، سر موقع حاضر شدن. |
Showboat |
قايق داراي صحنه نمايش ، نمايش در قايق. |
Showcase |
ويترين ، جعبه اينه ، درويترين نمايش دادن. |
Showdown |
مرحله نهايي مسابقات ، ازمايش نيرو. |
Shower |
رگبار، درشت باران ، دوش ، باريدن ، دوش گرفتن. |
Shower bath |
حمام دوش ، دوش. |
Showery |
رگباري. |
Showing |
نمايش ، جلوه ، اراءه ، اشكارسازي ، اظهار، علا مت ، مظهر. |
Showman |
نمايشگر، نمايش دهنده ، ادم چاخان ، تبليغات چي. |
Showmanship |
فن نمايش ، نمايشگري. |
Showpiece |
نمونه ممتاز ويژه نمايش. |
Showplace |
نمايشگاه ، ورزشگاه. |
Showroom |
نمايشگاه كالا ، سالن نمايشگاه. |
Showy |
خود فروش ، خوش نما، زرق وبرق دار، خود نما، پر جلوه. |