Farsi Dictionary

Shop

دكان ، مغازه ، كارگاه ، تعمير گاه ، فروشگاه ، خريد كردن ، مغازه گردي كردن ، دكه.

Shop

كارگاه ، مغازه ، خريدكردن.

Shopkeeper

دكاندار، مغازه دار.

Shoplifter

دزد مغازه.

Shoplifting

بلند كردن جنس از مغازه.

Shopper

خريدار، مغازه رو، كاسب خرده فروش.

Shoptald

صحبت بازاري ، گفتگو درباره وضع كسب.

Shopworn

كهنه ورنگ رفته در اثر ماندن در مغازه.

Shopping

خريد

Keyword

Criteria