شكل ، صورت ، قواره ، ريخت ، اندام ، تجسم ، شكل دادن به ، سرشتن.
ريخت ، شكل دادن.
(shapable) شكل پذير، قابل شكل گيري ، مناسب ، موزون.
بشكل درامده.
بي ريخت ، بي شكل ، فاقد شكل معين ، بدشكل.
خوش ريخت ، خوش تركيب ، شكيل ، خوش بر و رو.
بشكل در اورنده.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains