Farsi Dictionary

Shape

شكل ، صورت ، قواره ، ريخت ، اندام ، تجسم ، شكل دادن به ، سرشتن.

Shape

ريخت ، شكل دادن.

Shapeable

(shapable) شكل پذير، قابل شكل گيري ، مناسب ، موزون.

Shaped

بشكل درامده.

Shapeless

بي ريخت ، بي شكل ، فاقد شكل معين ، بدشكل.

Shapely

خوش ريخت ، خوش تركيب ، شكيل ، خوش بر و رو.

Shaper

بشكل در اورنده.

Keyword

Criteria