Sham |
قلا بي ، ساختگي ، دروغي ، رياكاري ، وانمود كردن ، بخود بستن ، تظاهر كردن. |
Shaman |
كشيش ياكاهن يا جادوگرمردم قديم شمال اسيا واروپا. |
Shamanism |
پيروي از عقايد جادوگران وكاهنان دوران اوليه تمدن بشر، جادوگري. |
Shamble |
(بصورت جمع) كشتارگاه ، (مج.) قتلگاه ، تلوتلو خودن ، سلا خي كردن ، كشتار كردن. |
Shambles |
كشتارگاه ، (مج.) قتلگاه ، صحنه كشتار. |
Shambling |
حركت كننده با قدم هاي كج ونامنظم. |
Shame |
شرم ، خجلت ، شرمساري ، ازرم ، ننگ ، عار، شرمنده كردن ، خجالت دادن ، ننگين كردن. |
Shamefaced |
(shamefast) كم رو، خجالت كش ، خجالتي ، ترسو، خجول. |
Shamefast |
(shamefaced) كم رو، خجالت كش ، خجالتي ، ترسو، خجول. |
Shameful |
شرم اور، ننگين. |
Shameless |
بي حيا، بي شرم ، بي شرمانه ، ننگ اور. |
Shammer |
شياد، متقلب ، حيله گر. |
Shampoo |
سرشوي ، سرشويه ، باشامپو يا سرشوي شستشو دادن. |
Shamrock |
رنگ سبز شبدري ، (گ.ش.) شبدر ايرلندي. |