Farsi Dictionary

Sham

قلا بي ، ساختگي ، دروغي ، رياكاري ، وانمود كردن ، بخود بستن ، تظاهر كردن.

Shaman

كشيش ياكاهن يا جادوگرمردم قديم شمال اسيا واروپا.

Shamanism

پيروي از عقايد جادوگران وكاهنان دوران اوليه تمدن بشر، جادوگري.

Shamble

(بصورت جمع) كشتارگاه ، (مج.) قتلگاه ، تلوتلو خودن ، سلا خي كردن ، كشتار كردن.

Shambles

كشتارگاه ، (مج.) قتلگاه ، صحنه كشتار.

Shambling

حركت كننده با قدم هاي كج ونامنظم.

Shame

شرم ، خجلت ، شرمساري ، ازرم ، ننگ ، عار، شرمنده كردن ، خجالت دادن ، ننگين كردن.

Shamefaced

(shamefast) كم رو، خجالت كش ، خجالتي ، ترسو، خجول.

Shamefast

(shamefaced) كم رو، خجالت كش ، خجالتي ، ترسو، خجول.

Shameful

شرم اور، ننگين.

Shameless

بي حيا، بي شرم ، بي شرمانه ، ننگ اور.

Shammer

شياد، متقلب ، حيله گر.

Shampoo

سرشوي ، سرشويه ، باشامپو يا سرشوي شستشو دادن.

Shamrock

رنگ سبز شبدري ، (گ.ش.) شبدر ايرلندي.

Keyword

Criteria