وابسته به گنديدگي ، جسم عفوني ، ماده عفوني ، گنديده ، الوده ، چركي.
مخزن فاضل اب ، تانگ مستراح ، گند انبار.
مبتلا بگند خوني.
گند خوني ، عفونت خون بوسيله ارگانيسم هاي چركي.
مربوط به كپسول ميوه كه از طول خود شكفته شود.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains