Farsi Dictionary

Select

برگزيده ، ممتاز منتخب ، سوا كرده ، گزيدن ، جدا كردن ، انتخاب كردن.

Select

گزيدن ، انتخاب كردن.

Selecting

گزيدن ، گزيننده.

Selection

گزينش ، انتخاب.

Selection

گزين ، انتخاب ، گزينش

Selection check

مقابله گزينش.

Selection ratio

نسبت گزينش.

Selection sort

جور كردن گزينشي.

Selection switch

گزينه ، گزينه انتخاب.

Selective

بهگزين ، گزيننده ، گزيده ، انتخابي.

Selective

گزينشي ، انتخابي ، برگزيده ، انتخاب كننده ، مبني بر انتخاب ، داراي حسن انتخاب گلچين كننده.

Selective access

دستيابي گزيده.

Selective calling

فراخواني گزيده.

Selective dump

روگرفت گزيده.

Selective listing

سياهه برداري گزيده.

Selective service

خدمت داوطلبانه نظام.

Selective trace

رديابي گزيده.

Selectivity

بهگزيني ، گزينندگي.

Selectivity

حسن انتخاب.

Selectman

شخص برگزيده ، شخص ممتاز.

Selector

گزينشگر، انتخاب كننده ، گلچين كننده.

Selector

گزيننده ، انتخاب كننده.

Selector switch

گزينه ، گزينه انتخاب كننده.

Selectron

لا مپ گزينش ، سلكترون.

Keyword

Criteria