Farsi Dictionary

Seed

بذر، دانه ، تخم ، ذريه ، اولا د، تخم اوري ، تخم ريختن ، كاشتن.

Seed pearl

مرواريد كوچك وبي قاعده ، رنگ كمرنگ مايل بخاكستري.

Seed plant

گياه تخم دار، بذر گياه.

Seed stock

ذخيره بذركاشتني ، (مج.) نيروي ذخيره.

Seedbed

جاي تخم ريزي ، محل رشد ونمو.

Seeded

بذردار، بازيكن سابقه دار.

Seeder

بذر افشان ، تخم پاش.

Seedful

پر از بذر، پر تخم.

Seedless

بي تخم ، بي هسته.

Seedlike

بذر مانند.

Seedling

نهال تخمي ، جوانه كوچك درخت ، جوانه.

Seedsman

بذركار، بذرپاش ، بذر افشان ، تخم گياه فروش.

Seedtime

موقع تخم كاري ، فصل بذر.

Seedy

تخمي ، تخم دار، بتخم افتاده ، مندرس ، از كار افتاده.

seed

دانه

seedlings

نهال

seeds

دانه

seeds

دانه

Keyword

Criteria