Farsi Dictionary

Second

دوم ، دومي ، ثاني ، دومين بار، ثانوي ، مجدد، ثانيه ، پشتيبان ، كمك ، لحظه ، درجه دوم بودن ، دوم شدن ، پشتيباني كردن ، تاييد كردن.

Second

ثانيه ، دوم ، دومي ، تاييد كردن.

Second best

دومين نفر، معاون ، نفر بعدي ، درجه دو.

Second class

درجه دوم ، وسط، دومين درجه ، دومين مرتبه.

Second degree burn

(طب) سوختگي درجه دوم.

Second fiddle

كسيكه داراي وظايف فرعي ويا ثانوي است ، شخص فرعي.

Second guess

پيش بيني كردن.

Second guesser

پيش بيني كننده.

Second hand

نيم دار، كار كردن ، مستعمل ، دست دوم ، عاريه.

Second lieutenant

(نظ.) ستوان دوم.

Second order

مرتبه دوم.

Second pass

گذر دوم.

Second person

(د.) دوم شخص ، ربط كلمه به شخص دوم.

Second rate

درجه دو، وسط، جنس پست.

Second rater

جنس وسط فروش.

Secondary

فرعي ، كمكي ، حاكي از زمان گذشته ، ثانوي.

Secondary

ثانيوي.

Secondary memory

حافظه ثانويه.

Secondary storage

انباره ثانويه.

Secondary winding

سيم پيچ ثانويه.

Seconder

تاييد كننده ، دوم شونده.

Keyword

Criteria