Farsi Dictionary

Sear

علا مت داغ ، پژمرده ، خشكيده ، از كار افتاده ، خسته ، خشكاندن ، سوزاندن ، داغ كردن پژمرده كردن يا شدن.

Search

جستجو، تجسس ، تكاپو، بازرسي ، كاوش ، جستجو كردن ، گشتن ، بازرسي كردن.

Search

جستجو، جستجو كردن.

Search cycle

چرخه جستجو.

Search key

كليد جستجو.

Search warrant

(حق.) حكم تفتيش منزل ، حكم بازرسي و ورود.

Searchable

قابل جستجو.

Searcher

جستجو كننده.

Searchless

بدون جستجو.

Searchlight

نور افكن ، اشعه نور افكن.

Keyword

Criteria