Seam |
درز، شكاف ، درز لباس ، خط اتصال ، درز گرفتن ، درز دادن ، بوسيله درزگيري بهم متصل كردن ، بهم پيوستن ، رگه نازك معدن. |
Seam |
درز، بخيه. |
Seaman |
ملوان ، جاشو (كلمه مخالف landman). |
Seaman recruit |
(ن.د.) سرباز ساده نيروي دريايي ، ناوي وظيفه. |
Seamanlike |
مثل دريا نورد. |
Seamanship |
(ن.د.) مهارت در دريا نوردي ، كار ازمودگي دريايي. |
Seamer |
درزگير. |
Seamilike |
درز مانند. |
Seamless |
بدون درز، يكپارچه. |
Seamless |
بي درز. |
Seamster |
درزگير، خياط، درزگيري كردن. |
Seamstress |
زن دوزنده ، خياط زنانه. |
Seamy |
درزدار. |
seamlessly |
يکپارچه |