Farsi Dictionary

Seam

درز، شكاف ، درز لباس ، خط اتصال ، درز گرفتن ، درز دادن ، بوسيله درزگيري بهم متصل كردن ، بهم پيوستن ، رگه نازك معدن.

Seam

درز، بخيه.

Seaman

ملوان ، جاشو (كلمه مخالف landman).

Seaman recruit

(ن.د.) سرباز ساده نيروي دريايي ، ناوي وظيفه.

Seamanlike

مثل دريا نورد.

Seamanship

(ن.د.) مهارت در دريا نوردي ، كار ازمودگي دريايي.

Seamer

درزگير.

Seamilike

درز مانند.

Seamless

بدون درز، يكپارچه.

Seamless

بي درز.

Seamster

درزگير، خياط، درزگيري كردن.

Seamstress

زن دوزنده ، خياط زنانه.

Seamy

درزدار.

seamlessly

يکپارچه

Keyword

Criteria