Farsi Dictionary

Scale

كفه ترازو، (درجمع) ترازو، وزن ، (ج.ش.) پولك يا پوسته بدن جانور، فلس ، هر چيز پله پله ، هرچيز مدرج ، اعداد روي درجه گرماسنج وغيره ، مقياس ، اندازه ، معيار، درجه ، ميزان ، مقياس نقشه ، وسيله سنجش ، خط مقياس ، تناسب ، نسبت ، مقياس كردن ، توزين كردن.

Scale

مقياس ، گام ، مقياس گذاشتن ، پيمودن.

Scale armor

زره پولك دار.

Scale down

كاهش تدريجي ، كاهش ، به نسبت ثابت.

Scale factor

مقياس گذاري ، پيمايش.

Scale up

افزايش ، افزايش به نسبت ثابت.

Scaled

پولك دار، مدرج ، فلس دار.

Scalelike

فلس مانند، ترازو مانند.

Scalene

وابسته بعضلا ت گردن ، (در مورد مثلث) داراي اضلا ع نامساوي ، نابرابر پهلو.

Scalepan

كفه ترازو.

Scaler

بالا رونده ، كسيكه مقياس بكار ميبرد، قپاندار، كوهنورد

Keyword

Criteria