Farsi Dictionary

Scab

پوست زخم ، اثر زخم ، گر، گري ، جرب ، پوسته پوسته شدن ، دلمه بستن زخم ، دله.

Scabbard

نيام ، غلا ف شمشير، حفاظ، غلا ف كردن.

Scabble

نتراشيده ونخراشيده كردن ، (درسنگ چيني) زمخت وناصاف تهيه كردن.

Scabby

دله دار، گردار، جرب دار، داراي خالهاي جرب مانند.

Scabies

خارش ، جرب ، گال.

Scabietic

خارش دار.

Scabiosa

(گ.ش.) ماميثا، ماميثاي صحرايي.

Scabious

دله دار، دله مانند، جرب دار، دلمه بسته ، كثيف ، نكبتي.

Scabrous

زننده ، هرزه ، ناهموار، زبر، پوسته پوسته ، دان دان ، خشن.

Keyword

Criteria