Farsi Dictionary

Sate

سير كردن ، راضي كردن ، فرونشاندن.

Sateen

(satine) اطلس نما، ساتين.

Satellite

پيرو، انگل ، ماه ، ماهواره ، قمر مصنويي.

Satellite

ماهواره.

Keyword

Criteria