Farsi Dictionary

S

نوزدهمين حرف الفباي انگ ليسي.

Sabbatarian

(sabbatarianism) مسيحي معتقد به تعطيل كار و عبادت در يكشنبه ها.

Sabbatarianism

(sabbatarian) اعتقاد به تعطيل كار و عبادت در يكشنبه ها.

Sabbath

روز تعطيل ، شنبه ، يكشنبه.

Sabbatical year

مرخصي هر هفت سال يكبار.

Saber

(sabre) شمشير بلند نظامي ، باشمشير زدن ، باشمشير كشتن.

Saber rattling

قدرت نمايي ، نمايش نيروي نظامي.

Saber toothed

تيزدندان ، دندان شمشيري.

Sabin

واحد جذب صوت معادل قوه جذب در يك فوت مربع.

Sable

(ج.ش.) سمور، رنگ سياه ، لباس سياه ، مشكي.

Sabot

كفش چوبي روستاييان اروپا.

Sabotage

خرابكاري عمدي ، كارشكني وخراب كاري ، خرابكاري كردن.

Saboteur

خرابكار.

Sabra

اسراءيلي بومي فلسطين.

Sabre

(saber) شمشير بلند نظامي ، باشمشير زدن ، باشمشير كشتن.

Sabulous

ماسه اي ، شنزار، ريگزار، ماسه دار، داراي شن ريزه.

Sac

(تش.- ج.ش.) كيسه ، عضو كيسه مانند جانور.

Saccate

(saclike) كيسه مانند.

Saccharic

ساخارين دار، مركب از ساخارين.

Saccharification

تبديل به قند، قند سازي.

Saccharify

تبديل به قند كردن.

Saccharin

(ش.) ساخارين.

Saccharine

(ش.) شكري ، شيرين ، قندي ، محتوي قند.

Saccharinity

حالت قندي ، شيريني.

Saccharometer

قند سنج.

Saccular

كيسه اي.

Sacculation

تشكيل كيسه.

Sacerdotal

كشيشي ، وابسته به كشيشان ، درخور كشيشان.

Sacerdotalism

كشيش مابي ، اخوندبازي.

Sachet

عنبرچه ، بالشتك يا كيسه كوچكي كه دران عطر خوشبو ميريزند ودر لباس مي گذارند.

Sack

كيسه ، گوني ، جوال ، پيراهن گشاد و كوتاه ، شراب سفيد پر الكل وتلخ ، يغما، غارتگري ، بيغما بردن ، اخراج كردن يا شدن ، دركيسه ريختن.

Sack coat

ژاكت يا كت داراي يك يا دو رديف دگمه.

Sack race

مسابقه دو درحاليكه پاي مسابقه دهنده در كيسه پيچيده

Sackbut

(trombone=)(مو.) شيپور قديمي ، ترومبون ، چنگ.

Sackcloth

پارچه كيسه دوزي ، كرباس ، پارچه گوني.

Sacker

غارتگر، يغماگر، كيسه پركن ، كيسه ساز.

Sackful

بقدر يك گوني.

Sacking

گوني ، چتايي ، درحال يورش وچپاول.

Saclike

(saccate) كيسه مانند.

Sacrament

رسم ديني ، ايين ديني ، تقديس كردن ، نشانه ، سوگند.

Sacramental

وابسته به مراسم مذهبي.

Sacramentalism

اعتقاد به پيروي از مراسم ديني جهت رستگاري.

Sacred

مقدس ، روحاني ، خاص ، موقوف ، وقف شده.

Sacred cow

شخص مصون از انتقاد، گاو مقدس.

Sacrifice

قرباني ، قرباني براي شفاعت ، فداكاري ، قرباني دادن ، فداكاري كردن ، قرباني كردن جانبازي.

Sacrificial

مستلزم فداكاري ، فداكارانه ، وابسته به قرباني.

Sacrilege

توهين به مقدسات ، سرقت اشياء مقدسه ، تجاوز بمقدسات.

Sacrilegious

موهن بمقدسات ، مربوط به بيحرمتي به شعاءر مذهبي.

Sacristan

متصدي حفاظت ظروف مقدسه كليسا.

Sacristy

محل نگاهداري ظروف مقدسه كليسا.

Sacriticer

فداكار، قرباني كننده.

Sacroiliac

(تش.) خاصره اي خاجي.

Sacrosanct

مقدس ، قدوس ، منزه.

Sacrosanctity

تقدس ، پاكدامني ، قدوسيت.

Sacrum

استخوان خاجي ، عظم عجز (ajoz e azm).

Sad

غمگين ، اندوگين ، غمناك ، نژند، محزون ، اندوهناك ، دلتنگ ، افسرده وملول.

Sad sack

ادم خوش نيت ولي احمق وبي عرضه.

Sadden

غمگين كردن ، افسرده شدن.

Saddle

زين ، پالا ن زدن ، سواري كردن ، تحميل كردن ، زين كردن.

Saddle horse

اسب سواري.

Saddle leather

چرم زين سازي.

Saddlebang

خورجين.

Saddlebow

كوهه زين ، قاچ زين ، قاش زين ، قرپوس.

Saddlecloth

عرق گير اسب ، نمد زير زين.

Saddler

زين ساز، سراج ، اسب سواري.

Saddlery

سراجي.

Saddletree

(گ.ش) لا له درختي ، بدنه چوبي زين.

Sadducean

صدوقي ، زنديقي.

Sadducee

صدوقي.

Sadiron

اتوي سنگين ، اتوي داراي دو نوك تيز ودسته متحرك.

Sadism

نوعي انحراف جنسي كه شخص در اثر ان از ازار دادن لذت ميبرد، بيرحمي.

Sadist

(sadistic) ساديست ، كسيكه از زجر ديگران لذت ميبرد.

Sadistic

(sadist) ساديست ، كسيكه از زجر ديگران لذت ميبرد.

Sadomasochism

لذت جنسي بوسيله شكنجه نفس خود يا ديگري.

Safari

سفري ، سياحت اكتشافي در افريقا، سياحت كردن.

Safe

ايمن ، سالم ، بي خطر، صحيح ، اطمينان بخش ، صدمه نخورده ، امن ، محفوظ، گاو صندوق.

Safe

امن ، بي خطر، گاوصندوق.

Safe conduct

خط امان ، امان نامه ، امان دادن ، رخصت عبور.

Safe deposit

گاوصندوق ، صندوق اهن مخصوص امانت اشياء گرانبها.

Safecracker

دزد صندوق باز كن.

Safeguard

حفاظ، پناه ، حفظ كردن و از (خطر)، حراست كردن.

Safeguard

تامين كردن ، امن نگهداشتن.

Safekeeping

حفاظت ، حفظ چيزي از خطر وغيره ، امانت.

Safelight

چراغ تاريكخانه عكاسي.

Safety

ايمني ، سلا مت ، امنيت ، محفوظيت.

Safety

ايمني ، بي خطري.

Safety belt

كمربند ايمني.

Safety glass

(درجمع) عينك ايمني ، شيشه ايمني ، شيشه بي خطر اتومبيل ، شيشه نشكن.

Safety hazard

مخاطره ايمني.

Safety lamp

چراغ بي خطر معدن ذغال سنگ ، فانوس.

Safety lock

قفل بي خطر مخصوص حفظ محلي از خطر دستبرد، ضامن اسلحه.

Safety match

كبريت بي خطر.

Safety razor

تيغ خود تراش.

Safety valve

دريچه اطمينان.

Safety zone

(island sagfety) بلندي وسط خيابان مخصوص عابرين.

Safflower

(گ.ش.) كافشه ، كافيشه ، گاجره ، گل رنگ.

Saffron

(گ.ش.) زعفران ، زعفراني ، زعفراني كردن ، زعفران زدن به.

Sag

خم شدن ، فرو نشستن ، از وسط خم شدن ، اويزان شدن ، صعيف شدن ، شكم دادن.

Saga

حماسه ، حماسه اسكاندويناوي.

Sagacious

دانا، زيرك ، عاقل ، باهوش ، بافراست ، هوشمند.

sabbatical

مربوط به يک شنبه - امور مذهبي

sacraments

آيينهاي کليسا

sacrifices

فداکاري

sadly

متاسفانه

sadness

غم و اندوه

sadness

غم و اندوه

Safely

با خيال راحت

safer

امن تر

sagging

تضعيف شده

salient

برجسته

Salsa

سالسا - نوعي رقص

sanctioned

تحريم شده

sanctions

تحريم ها

sanctuaries

پناهگاهها

sand fly

پرواز شن و ماسه

sandcastle

قلعه ماسه

Sang-froid

خونسردي

Sangfroid

خونسردي

sanitizer

ضد عفوني کننده

sanity

سلامت - سلامت عقل

Sassy

pert; boldly smart; saucy: a sassy red handbag.

Sassy

impertinent; insolent; saucy: a sassy reply; a sassy teen.

Sassy

لوده - لودگي - هوشمند

satisfactorily

رضايت بخش

satisfied

راضي

satisfying

رضايت بخش

saturated fats

چربي هاي اشباع شده

Saturn

زحل

Sauces

سس

Savages

وحشيان - رام نشده - غير اهلي

savoring

مزه

says

مي گويد

scalable

مقیاس پذیر

scalded

سوختن - تاول زدن - جوشاندن

scam

کلاهبرداري

Scantily

خيلي کم - خسيسانه

scarcely

به ندرت

scared

ترسيده

scarier

ترسناکتر

Scars

زخم

scattered

پراکنده

scavenge

search for and collect (anything usable) from discarded waste.

scavenge

search for discarded items or food in (a place).

scavenge

اشغال کاوش کردن

school board

هيات مديره مدرسه

sci fi

علمي تخيلي

sci-fi

علمي تخيلي

scolded

سرزنش

scooped

ملا قه زني ، حركت شبيه چمچه زني ، بقدر يك چمچه ، بيرون اوردن ، گود كردن ، كندن

scorecard

کارت امتياز

scoring

به ثمر رساند

scornful

تکبر

scrambling

تقلا

scrapped

اوراق شده - دور انداختن

screenshot

تصوير - تصوير از صفحه نمايش

screenshot 

تصوير

screw up

يک اشتباه - خطاي سهوي

Scriptures

کتاب مقدس

scumbag

فرد مطرود

sealing

آب بندي

seamlessly

يکپارچه

seasonally

فصلي

seatbelt

کمربند ايمني

sebum

سبوم

secreted

ترشح

secretions

ترشحات

sections

بخش ها

SECULAR

سکولار - بي دين

secured

امن

securities

اوراق بهادار

security port

پورت امنيتي

see you soon

به زودي ميبينمت

seed

دانه

seedlings

نهال

seeds

دانه

seeds

دانه

seek out

به دنبال

seeking

به دنبال

seem to notice

به نظر ميرسد توجه

seemingly

ظاهرا

seen

دیده میشود

Sees

ميبيند

segmented

تقسيم

segments

بخش ها

seige

محاصره

seismologists

زلزله شناسان

seizures

تشنج

self absorb

خود جذب

self centered person

شخص خود محور

self hate

خودنفرت

self hatred

خودنفرت

self restriction

خود محدوديت

Self worth

a feeling that you are a good person who deserves to be treated with respect.

self worth

عزت نفس - احترام بنفس - با شخصیت

self-absorb

خودجذب

self-assured

خودسر

self-confidence

اعتماد به نفس

self-confident

اعتماد به نفس

self-conscious

خود آگاه

Self-consciousness

خودآگاهي

Keyword

Criteria