Farsi Dictionary

Roll

طومار، لوله ، توپ (پارچه و غيره)، صورت ، ثبت ، فهرست ،پيچيدن ، چيز پيچيده ، چرخش ، گردش ، غلتك ، نورد، غلتاندن ، غلت دادن ، غل دادن ، غلتك زدن ، گردكردن ، بدوران انداختن ، غلتيدن ، غلت خوردن ، گشتن ، تراندن ، تردادن ، تلا طم داشتن.

Roll back

عقب كشيدن ، قيمت جنسي يا كالا يي را بسطح اوليه پايين اوردن ، عقب كشي ، عمل تنزل دادن.

Roll call

حاضر و غايب (نظ.) شيپور جمع ، حضور و غياب ، ناميدن ، افراد، حضور و غياب سازماني.

Roll in

در حافظه پهن كردن.

Roll out

از حافظه جمع كردن.

Roll out

از تختخواب بيرون امدن ، گسترده شدن.

Roll up

جمع كردن ، اندوختن ، چرخيدن.

Rollback

عقب گرد.

Roller

غلطك.

Roller

غلتك ، بام غلتان ، استوانه ، نورد.

Roller bearing

(مك.) ياتاقاني كه ميله ان با چند غلتك ديگر بگردش ايد.

Roller coaster

راه اهن مرتفع و پيچ و خم دار تفريحگاه هاي كودكان و غيره.

Roller skate

اسكتينگ ، كفش بلبرينگ دار، اسكيت كردن.

Rollick

خوشي كردن ، جست و خيز كردن ، خوشي.

Rolling mill

كارخانه توليد ورق اهن و فولا د، ماشين غلتك دار، كارخانه شيشه جام.

Rolling pin

وردنه ، تيرك.

Rolling stock

گردونه هاي ريل دار، ترن هاي روي خط اهن.

Rollman

كارگر روي ماشين غلتك دار يا چرخنده.

Rolltop desk

ميز تحرير داراي رويه كشودار.

rolling

غلتان

Keyword

Criteria