Road |
بجاده ، راه ، معبر، طريق ، خيابان ، راه اهن. |
Road hog |
راننده متجاوز بحقوق ساير رانندگان درجاده. |
Road test |
ازمايش امادگي وساءط نقليه ، برات مسافرت. |
Roadability |
(درمورد اتومبيل) راهواري ، قابل مسافرت در جاده ، جاده رو. |
Roadable |
راهوار، جاده رو. |
Roadbed |
زير سازي راه ، كف جاده ، كف خيابان. |
Roadblock |
وسيله انسداد جاده. |
Roadrunner |
(ج.ش.) مرغي شبيه فاخته تكزاس ، كوكوسان. |
Roadside |
كنار جاده. |
Roadstead |
لنگر گاه طبيعي ، كشتي گاه. |
Roadster |
اسب سواري ، مركب ، رهنورد. |
Roadway |
سواره رو، وسط خيابان ، زمين جاده. |
Roadwork |
تمرين عملي براي مسابقات مشت زني و غيره. |