Right |
مستقيم ، راست ، درست ، صحيح ، واقعي ، بجا، حق ، عمودي ، قاءمه ، درستكار، در سمت راست ، درست كردن ، اصلا ح كردن ، دفع ستم كردن از، درست شدن ، قاءم نگاهداشتن. |
Right |
راست ، درست ، قاءم ، ذيحق. |
Right angle |
زاويه قاءمه. |
Right hand |
دست راست. |
Right handed |
در سمت راست ، راست دست. |
Right hander |
ادم راست دست. |
Right justified |
هم تراز شده از راست. |
Right justify |
هم تراز كردن از راست. |
Right of asylum |
(حق.) حق پناهندگي بر طبق قانون يا عهدنامه. |
Right of search |
حق بازرسي كشتي در درياها. |
Right of way |
(حق.) حق عبور از روي ملك ديگري ، حق تقدم در عبور وساءط نقليه. |
Right reverend |
جناب كشيش (عنوان روحانيون مسيحي است). |
Right triangle |
(هن.) مثلث راست گوشه. |
Right wing |
جناح راست. |
Right winger |
جناح راستي. |
Righteous |
نيكو كار، عادل ، درست كار، صالح ، پرهيزكار. |
Righter |
دادگستر، مصلح. |
Rightful |
ذيحق ، محق ، مشروع ، حقيقي ، داراي استحقاق. |
Rightism |
راست گرايي ، جناح راستي. |
Rightist |
جناح راستي. |
Rightly |
بطور صحيح. |
Rightmost |
سمت راست ، راست ترين. |
right aggressive |
راست تهاجمي |
right now |
در حال حاضر - هم اکنون |
righteousness |
عدالت |
rightness |
درستي - صحت |
Rights |
حقوق |