Farsi Dictionary

Rig

بادگل و بادبان اراستن ، مجهز كردن ، اماده شدن ، با خدعه و فريب درست كردن ، گول زدن ، دگل ارايي ، وضع حاضر، سر و وضع ، اسباب ، لوازم ، لباس ، جامه ، تجهيزات.

Rigadoon

(rigaudon) رقص نشاط انگيز دو نفري قرون 71 و.18

Rigatoni

رشته فرنگي لوله لوله و كوتاه.

Rigaudon

(rigadoon) رقص نشاط انگيز دو نفري قرون 71 و.18

Rigging

مجموع طناب و بادبانهاي كشتي ، اسباب.

Right

مستقيم ، راست ، درست ، صحيح ، واقعي ، بجا، حق ، عمودي ، قاءمه ، درستكار، در سمت راست ، درست كردن ، اصلا ح كردن ، دفع ستم كردن از، درست شدن ، قاءم نگاهداشتن.

Right

راست ، درست ، قاءم ، ذيحق.

Right angle

زاويه قاءمه.

Right hand

دست راست.

Right handed

در سمت راست ، راست دست.

Right hander

ادم راست دست.

Right justified

هم تراز شده از راست.

Right justify

هم تراز كردن از راست.

Right of asylum

(حق.) حق پناهندگي بر طبق قانون يا عهدنامه.

Right of search

حق بازرسي كشتي در درياها.

Right of way

(حق.) حق عبور از روي ملك ديگري ، حق تقدم در عبور وساءط نقليه.

Right reverend

جناب كشيش (عنوان روحانيون مسيحي است).

Right triangle

(هن.) مثلث راست گوشه.

Right wing

جناح راست.

Right winger

جناح راستي.

Righteous

نيكو كار، عادل ، درست كار، صالح ، پرهيزكار.

Righter

دادگستر، مصلح.

Rightful

ذيحق ، محق ، مشروع ، حقيقي ، داراي استحقاق.

Rightism

راست گرايي ، جناح راستي.

Rightist

جناح راستي.

Rightly

بطور صحيح.

Rightmost

سمت راست ، راست ترين.

Rigid

سخت ، سفت و محكم ، نرم نشو، جدي ، جامد، صلب.

Rigidification

استحكام ، سفتي.

Rigidify

سفت شدن ، سخت شدن ، محكم كردن.

Rigidity

سختي ، استحكام ، سفتي.

Rigmarole

چرند، جفنگ ، حرف بي ربط، بي ربط، بي معني.

Rigor

(rigour) سختي ، سختگيري ، خشونت ، تندي ، دقت زياد.

Rigor mortis

جمود نعشي كه 6 تا 01 ساعت پس از مرگ پيدا ميشود.

Rigorism

خشونت ، سختي.

Rigorous

شديد، سخت.

Rigour

(rigor) سختي ، سختگيري ، خشونت ، تندي ، دقت زياد.

right aggressive

راست تهاجمي

right now

در حال حاضر - هم اکنون

righteousness

عدالت

rightness

درستي - صحت

Rights

حقوق

rigorously

با دقت

rigors

لرز

Keyword

Criteria