Rig |
بادگل و بادبان اراستن ، مجهز كردن ، اماده شدن ، با خدعه و فريب درست كردن ، گول زدن ، دگل ارايي ، وضع حاضر، سر و وضع ، اسباب ، لوازم ، لباس ، جامه ، تجهيزات. |
Rigadoon |
(rigaudon) رقص نشاط انگيز دو نفري قرون 71 و.18 |
Rigatoni |
رشته فرنگي لوله لوله و كوتاه. |
Rigaudon |
(rigadoon) رقص نشاط انگيز دو نفري قرون 71 و.18 |
Rigging |
مجموع طناب و بادبانهاي كشتي ، اسباب. |
Right |
مستقيم ، راست ، درست ، صحيح ، واقعي ، بجا، حق ، عمودي ، قاءمه ، درستكار، در سمت راست ، درست كردن ، اصلا ح كردن ، دفع ستم كردن از، درست شدن ، قاءم نگاهداشتن. |
Right |
راست ، درست ، قاءم ، ذيحق. |
Right angle |
زاويه قاءمه. |
Right hand |
دست راست. |
Right handed |
در سمت راست ، راست دست. |
Right hander |
ادم راست دست. |
Right justified |
هم تراز شده از راست. |
Right justify |
هم تراز كردن از راست. |
Right of asylum |
(حق.) حق پناهندگي بر طبق قانون يا عهدنامه. |
Right of search |
حق بازرسي كشتي در درياها. |
Right of way |
(حق.) حق عبور از روي ملك ديگري ، حق تقدم در عبور وساءط نقليه. |
Right reverend |
جناب كشيش (عنوان روحانيون مسيحي است). |
Right triangle |
(هن.) مثلث راست گوشه. |
Right wing |
جناح راست. |
Right winger |
جناح راستي. |
Righteous |
نيكو كار، عادل ، درست كار، صالح ، پرهيزكار. |
Righter |
دادگستر، مصلح. |
Rightful |
ذيحق ، محق ، مشروع ، حقيقي ، داراي استحقاق. |
Rightism |
راست گرايي ، جناح راستي. |
Rightist |
جناح راستي. |
Rightly |
بطور صحيح. |
Rightmost |
سمت راست ، راست ترين. |
Rigid |
سخت ، سفت و محكم ، نرم نشو، جدي ، جامد، صلب. |
Rigidification |
استحكام ، سفتي. |
Rigidify |
سفت شدن ، سخت شدن ، محكم كردن. |
Rigidity |
سختي ، استحكام ، سفتي. |
Rigmarole |
چرند، جفنگ ، حرف بي ربط، بي ربط، بي معني. |
Rigor |
(rigour) سختي ، سختگيري ، خشونت ، تندي ، دقت زياد. |
Rigor mortis |
جمود نعشي كه 6 تا 01 ساعت پس از مرگ پيدا ميشود. |
Rigorism |
خشونت ، سختي. |
Rigorous |
شديد، سخت. |
Rigour |
(rigor) سختي ، سختگيري ، خشونت ، تندي ، دقت زياد. |
right aggressive |
راست تهاجمي |
right now |
در حال حاضر - هم اکنون |
righteousness |
عدالت |
rightness |
درستي - صحت |
Rights |
حقوق |
rigorously |
با دقت |
rigors |
لرز |