Farsi Dictionary

Restrict

محدود كردن ، منحصركردن به.

Restrict

محدود كردن.

Restricted

محصور، در مضيقه.

Restriction

تحديد، تضييق ، جلو گيري ، منع ، محدوديت.

Restriction

محدوديت ، تحديد.

Restrictionism

سياست محدوديت.

Restrictive

(طب) داروي پيش گير، جمله يا عبارت حصري يا محدود كننده ، محدود سازنده.

restrictively

محدود

Keyword

Criteria