جلوگيري كردن از، نگهداشتن ، مهار كردن.
محدود ساختني.
مانع شونده ، فشار دهنده.
جلوگيري ، منع ، نگهداري ، خودداري.
مهار شده - پايبند
محدود
محدوديت
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains