Farsi Dictionary

Relief

اسودگي ، راحتي ، فراغت ، ازادي ، اعانه ، كمك ، امداد، رفع نگراني ، تسكين ، حجاري برجسته ، خط بر جسته ، بر جسته كاري ، تشفي ، ترميم ، اسايش خاطر، گره گشايي ، جبران ، جانشين ، تسكيني.

Relief map

نقشه برجسته ، نقشه برجسته نما.

Keyword

Criteria