Farsi Dictionary

Relic

اثر، اثار مقدس ، عتيقه ، يادگار، باستاني.

Relict

باقيمانده ، ماترك ، زن بيوه.

Relictoin

پايين رفتن اب و نمايان شدن زير اب.

Keyword

Criteria