Farsi Dictionary

Refer

مراجعه كردن ، فرستادن ، بازگشت دادن ، رجوع كردن به ، منتسب كردن ، منسوب داشتن ، عطف كردن به.

Referable

مراجعه كردني.

Referee

داور مسابقات ، داور، داوري كردن ، داور مسابقات شدن.

Reference

مراجعه ، رجوع ، كتاب بس خوان ، بازگشت ، عطف ، كتاب مخصوص مراجعات علمي وادبي و غيره.

Reference

ارجاع ، مرجع.

Reference address

نشاني مرجع.

Reference language

زبان مرجع.

Reference pilot

نمونه مرجع.

Reference time

زمان مرجع.

Referendum

همه پرسي ، رفراندم ، مراجعه بارا عمومي ، كسب تكليف.

Referent

(referential) مورد مراجعه ، ارجاعي.

Referential

(referent) مورد مراجعه ، ارجاعي.

Referral

مراجعه ، رجوع ، اشاره.

refer to

اشاره به

referred

اشاره

referring

اشاره

Keyword

Criteria