Redo |
دوباره انجام دادن ، دوباره اتاق را تزءين كرد. |
Redolence |
بو داشتن ، بو، عطر، خاطرات گذشته. |
Redolent |
معطر، بودار، حاكي. |
Redouble |
دوچندان كردن ، افزودن ، دوبرابر كردن. |
Redoubt |
موضع محصور دفاعي كوچك ، حفاظ استحكامات. |
Redoubtable |
ترسناك ، موحش ، مستحكم ، سهمناك. |
Redound |
كمك كردن ، منجر شدن ، لبريز شدن. |