Farsi Dictionary

Redo

دوباره انجام دادن ، دوباره اتاق را تزءين كرد.

Redolence

بو داشتن ، بو، عطر، خاطرات گذشته.

Redolent

معطر، بودار، حاكي.

Redouble

دوچندان كردن ، افزودن ، دوبرابر كردن.

Redoubt

موضع محصور دفاعي كوچك ، حفاظ استحكامات.

Redoubtable

ترسناك ، موحش ، مستحكم ، سهمناك.

Redound

كمك كردن ، منجر شدن ، لبريز شدن.

Keyword

Criteria