Farsi Dictionary

Read

قراءت كردن ، خواندن ، تعبير كردن.

Read

خواندن ، باز خواندن.

Read head

نوك خواندن ، نوك خواننده.

Read only memory

حافظه فقط خواندني.

Read only storage

انباره فقط خواندني.

Read out

بازخواني.

Read pulse

تپش خواندن.

Read restore cycle

چرخه خواندن و ترميم.

Read strobe

بارقه خواندن.

Read write cycle

چرخه خواندن و نوشتن.

Read write head

نوك خواندن و نوشتن.

Readability

خوانايي ، قابليت خواندن.

Readable

خواندني ، خوانا، قابل خواندن.

Readable

خواندني.

Reader

خواننده ، غلط گير، كتاب قراءتي ، قاري.

Reader

خواننده.

Readership

خوانندگي ، قراءت.

Readiness

امادگي.

Reading

خواندن ، قراءت ، مطالعه.

Reading station

ايستگاه خواندن.

Readjust

دوباره تعديل.

Ready

اماده كردن ، مهيا كردن ، حاضر كردن ، اماده.

readily

به آساني

readout

بازخواني

reads

خوانده شده

Keyword

Criteria