Farsi Dictionary

Rate

درچند، نرخ ، سرعت ، روش ، طرز، منوال ، نرخ بستن بر، بها گذاشتن بر، بر اورد كردن ، شمردن.

Rate

نرخ ، ميزان ، سرعت ، ارزيابي كردن.

Rateable

(ratable) مشمول ماليات ، قابل تقويم ، نرخ بردار.

Rated

ارزيابي شده ، مجاز.

Rater

سرزنش كننده ، نرخ بند، تخمين زن ، ارزياب.

Rates

نرخ

Keyword

Criteria