درچند، نرخ ، سرعت ، روش ، طرز، منوال ، نرخ بستن بر، بها گذاشتن بر، بر اورد كردن ، شمردن.
نرخ ، ميزان ، سرعت ، ارزيابي كردن.
(ratable) مشمول ماليات ، قابل تقويم ، نرخ بردار.
ارزيابي شده ، مجاز.
سرزنش كننده ، نرخ بند، تخمين زن ، ارزياب.
نرخ
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains