Farsi Dictionary

Ran

(.n) كلا ف ، حلقه ، حلقه كلا ف.(run of.p) زمان ماضي فعل.nur

Ranch

مزرعه يا مرتع احشام ، دامداري كردن ، در مرتع پرورش احشام كردن.

Ranch house

خانه يك اشكوبه.

Rancher

(ranchero) (جنوب امر.) دام دار، گله دار، چوپان.

Ranchero

(rancher) (جنوب امر.) دام دار، گله دار، چوپان.

Ranchero

(ranchman) گله دار، دام دار.

Ranchman

(ranchero) گله دار، دام دار.

Rancid

ترشيده ، بو گرفته ، باد خورده ، فاسد، نامطبوع ، متعفن.

Rancidity

ترشيدگي ، تعفن ، باد خوردگي.

Rancor

(rancour) بدخواهي ، خصومت ديرين ، عداوت ، كينه.

Rancorous

معاند، داراي عداوت و دشمني ديرين.

Rancour

(rancor) بدخواهي ، خصومت ديرين ، عداوت ، كينه.

Rand

مرز، كنار، حاشيه ، لبه ، برامدگي لبه طبقات سنگ ، نوار، تسمه ء اهني ، تكه دراز گوشت ، بصورت نوار يا تسمه دراوردن.

Random

تصادفي ، مسير ناگهاني ، خط سير اتقافي ، فكر تصادفي ، غيرعمدي.

Random

تصادفي ، بختانه.

Random access

دستيابي تصادفي.

Random error

خطاي تصادفي.

Random number

عدد تصادفي.

Random number generator

مولد عدد تصادفي.

Random number seed

كاوش تصادفي.

Random probing

پردازش تصادفي.

Random processing

با دست يابي تصادفي.

Randomize

تصادفي كردن.

Randomize

بصورت اتفاقي يا تصادفي در اوردن ، بصورت امار تصادفي نشان دادن.

Randy

خشن ، بي تربيت ، افسار گيسخته ، سركش ، زبان دراز، گداي سمج و بي ادب ، شهواني.

Rang

زمان ماضي فعل.gnir

Range

رسايي ، چشم رس ، تيررس ، برد، دسترسي ، حدود، خط مبنا، منحني مبنا، درصف اوردن ، اراستن ، مرتب كردن ، ميزان كردن ، عبور كردن ، مسطح كردن ، سير و حركت كردن.

Range

برد، محدوده ، حوزه ، تغيير كردن.

Ranger

جنگل بان ، تفنگ دار سواره ، هنگ سوار، ولگرد خانه بدوش

Rangey

(rangy) كوهستاني ، ولگرد، پا دراز و لا غر.

Rangy

(rangey) كوهستاني ، ولگرد، پا دراز و لا غر.

Ranine

وابسته به وزغ ، قورباغه اي ، وابسته به ناحيه زير نوك زبان.

Rank

(درمورد جانور) طلب شده ، ترتيب ، نظم ، شكل ، سلسله ، مقام ، صف ، رديف ، قطار، رشته ، شان ، رتبه ، اراستن ، منظم كردن ، درجه دادن ، دسته بندي كردن ، انبوه ، ترشيده ، جلف.

Rank

رتبه ، رتبه بندي كردن.

Rank and file

شلون مختلف نظامي ، نفرات.

Ranker

(نظ.) سرباز، افسر سربازي كرده ، افسر ترفيع يافته ، افسرصفي.

Ranking

داراي مقام بزرگ و عالي.

Ranking

رتبه بندي ، عالي رتبه.

Rankle

چرك نشستن ، چرك جمع كردن ، جان گدازبودن ، جانسوزبودن ، عذاب دادن.

Ransack

جستجو كردن ، زياد كاوش كردن ، غارت كردن ، چپاول كردن ، لخت كردن ، چپاول.

Ransom

فديه ، خونبها، غرامت جنگي ، جزيه ، ازادي كسي ياچيزي را خريدن ، فديه دادن.

Ransomer

فديه دهنده.

Rant

(ranten=) لفاظي كردن ، ياوه سرايي كردن ، بيهوده گفتن ، سرزنش كردن ، ياوه سرايي ، بيهوده گويي.

Ranten

(rant) لفاظي كردن ، ياوه سرايي كردن ، بيهوده گفتن ، سرزنش كردن ، ياوه سرايي ، بيهوده گويي.

Ranter

ياوه گو.

ran out

تمام شدن

randomly

به صورت تصادفي

rangefinder

فاصله ياب

ranging

در محدوده - مسافت يابي - قلق گيري

Keyword

Criteria