Farsi Dictionary

Ramp

سرازيرشدن ، خزيدن ، صعود كردن ، بالا بردن يا پايين اوردن ، سكوب سراشيب ، سرازير، پله ء سراشيب ، پيچ ، دست انداز، پلكان ، سطح شيب دار.

Rampage

ديوانگي كردن ، وحشيگري كردن ، داد و بيداد.

Rampageous

پرهياهو، خودسر و خروشان.

Rampancy

شيوع ، فراواني.

Rampant

شايع ، منتشرشده ، فراوان ، حكمفرما.

Rampart

بارو، استحكامات ، داراي استحكامات كردن ، برج و بارو ساختن.

Rampike

درخت خشك و صاف.

Rampion

(گ.ش.) گلپر، گلپرايراني ، گل استكاني.

ramping

سرپاييني

Keyword

Criteria