Ramp |
سرازيرشدن ، خزيدن ، صعود كردن ، بالا بردن يا پايين اوردن ، سكوب سراشيب ، سرازير، پله ء سراشيب ، پيچ ، دست انداز، پلكان ، سطح شيب دار. |
Rampage |
ديوانگي كردن ، وحشيگري كردن ، داد و بيداد. |
Rampageous |
پرهياهو، خودسر و خروشان. |
Rampancy |
شيوع ، فراواني. |
Rampant |
شايع ، منتشرشده ، فراوان ، حكمفرما. |
Rampart |
بارو، استحكامات ، داراي استحكامات كردن ، برج و بارو ساختن. |
Rampike |
درخت خشك و صاف. |
Rampion |
(گ.ش.) گلپر، گلپرايراني ، گل استكاني. |
ramping |
سرپاييني |