Farsi Dictionary

Rain

باران ، بارش ، بارندگي ، باريدن.

Rain forest

جنگل انبوه مناطق گرم و پر باران.

Rain gage

باران سنج ، وسيله سنجش ميزان بارندگي.

Rainbow

رنگين كمان ، قوس و قزح ، بصورت رنگين كمان در امدن.

Rainfall

بارندگي ، بارش.

Rainmaking

ايجاد باران.

Rainproof

عايق باران ، ضدباران كردن.

Rainspout

ناودان.

Rainsquall

(rainstorm) باد و باران ، باران شديد، باران توام با توفان.

Rainstorm

(rainsquall) باد و باران ، باران شديد، باران بوام با توفان.

Rainwash

شستشوي چيزي بوسيله باران ، شسته شده بوسيله باران.

Rainwear

لباس باراني.

Rainy

باراني ، پر باران ، خيس ، تر، رگبار گرفته.

rainforest

جنگل انبوه

Keyword

Criteria