Farsi Dictionary

Race

مسابقه ، گردش ، دور، دوران ، مسير، دويدن ، مسابقه دادن ، بسرعت رفتن ، نژاد، نسل ، تبار، طايفه ، قوم ، طبقه.

Race horse

اسب مسابقه.

Racecourse

اسپريس ، دور مسابقه.

Raceme

(گ.ش.) خوشه ، گل اذين خوشه اي.

Racemiform

خوشه مانند.

Racemize

(ش.) بصورت بلورهاي خوشه اي در اوردن ، با اسيد راسميك تركيب كردن.

Racemose

خوشه اي ، بشكل خوشه.

Racer

مسابقه گذار، مسابقه دهنده ، سريع السير، تندرو.

Racetrack

خط سير مسابقه ، مسير مسابقه.

Raceway

جوي اب ، نهر، محل عبور سيم برق در ساختمان.

raced 

مسابقه

Keyword

Criteria