Farsi Dictionary

Quarter

يك چهارم ، يك چارك ، چهارك ، ربع ، مدت سه ماه ، برزن ، اقامتگاه ، محله ، بخش ، ربعي ، به چهار قسمت مساوي تقسيم كردن ، پناه بردن به ، زنهار دادن ، زنهار.

Quarter

ربع.

Quarter day

روز پرداخت قسط، موعد پرداخت.

Quarter horse

اسب كوتاه وپر طاقت ، اسب پر تحمل.

Quarter hour

پانزده دقيقه ، ربع ساعت.

Quarter note

(مو.) نت يك چهارم.

Quarter sessions

(حق.-انگليس) دادگاه استينافي.

Quarterage

قسط سه ماهه ، مزد سه ماهه ، خانه ، جا.

Quarterback

(درفوتبال) بازيكن خط حمله ، كارفرمايي كردن.

Quarterdeck

عرشه كوچك عقب كشتي ، قسمتي از عرشه كشتي جنگي مخصوص انجام تشريفات نظامي و غيره.

Quarterfinal

دوره يك چهارم نهايي در مسابقات حذفي.

Quarterfinalist

كسيكه در مسابقه يك چهارم نهايي شركت ميكند.

Quartering

تردد، قاءمه ، تقسيم چيزي بچهار بخش ، زاويه نود درجه.

Quartermaster

(نظ.) سر رشته دار، متصدي.

Quartern

نان بوزن چهار پوند(رطل)، يك چهارم پوند، يك چهارم پينت ، يك گيل(gill).

Quartersaw

الوار رابچهار قسمت بريدن ، چوپ را بچهار قسمت اره كردن.

Quarterstaff

چماق ، گرز، واحد يموت.

quarterly

سه ماه - فصلي

Keyword

Criteria