توده ، توده هيزم مخصوص اتش زدن جسد مرده.
تخم سيب وگلا بي وغيره ، هسته ميوه ، هيدروكاربن سفيد ومتبلور.
(گ.ش.) گاو چشم.
وابسته به تب ، تب اور، داروي تب بر.
شيشه پيركس.
تب.
(pyrexic) وابسته به تب.
(pyrexial) وابسته به تب.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains