Farsi Dictionary

Provide

اماده كردن ، تهيه ديدن ، وسيله فراهم كردن ، ميسر ساختن ، تامين كردن توشه دادن.

Provide

تهيه كردن ، مقرر داشتن ، تدارك ديدن.

Provided

اماده ، مشروط، درصورتيكه.

Providence

مشيت الهي ، صرفه جويي ، اينده نگري.

Provident

(providential) صرفه جو، اينده نگر، مال انديش ، خوشبخت ، مشيتي.

Providential

(provident) صرفه جو، اينده نگر، مال انديش ، خوشبخت ، مشيتي.

Provider

مهيا كننده ، بدست اورنده.

Keyword

Criteria