ثابت كردن ، در امدن.
زادگاه ، منشاء ، اصل ، حد، منطقه قدرت يا درك.
عليق ، علوفه ، خواربار، اذوقه ، غذا، عليق دادن.
اثبات كردن ، محقق كردن ، ثابت كردن ، (در چاپخانه) نمونه گرفتن محك زدن.
مثل ، ضرب المثل ، گفتار حكيمانه ، مثل زدن.
ثابت
ضرب المثلي
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains