Farsi Dictionary

Prove

ثابت كردن ، در امدن.

Provenance

زادگاه ، منشاء ، اصل ، حد، منطقه قدرت يا درك.

Provender

عليق ، علوفه ، خواربار، اذوقه ، غذا، عليق دادن.

Prover

اثبات كردن ، محقق كردن ، ثابت كردن ، (در چاپخانه) نمونه گرفتن محك زدن.

Proverb

مثل ، ضرب المثل ، گفتار حكيمانه ، مثل زدن.

proved

ثابت

proven

ثابت

proverbial 

ضرب المثلي

Keyword

Criteria