Farsi Dictionary

Protect

حراست كردن ، نيكداشت كردن ، نگهداري كردن ، حفظ كردن ، حمايت كردن.

Protect

حفاظت كردن ، حمايت كردن.

Protect bit

ذره حفاظتي.

Protected location

مكان حفاظت شده.

Protection

حفاظت ، محافظت.

Protection

حراست ، حمايت ، حفظ، نيكداشت ، تامين نامه.

Protection key

كليد حفاظت.

Protection level

سطح حفاظت.

Protection ring

حلقه حفاظت.

Protectionism

سيستم حمايت از توليدات داخلي.

Protectionist

طرفدار حمايت از مصنوعات داخلي.

Protective

محافظ، وابسته به حفظ يا حراست.

Protector

نگهدار، پشتيبان ، حامي ، سرپرست ، قيم ، نيكدار.

Protectorate

سرپرستي ، قيمومت ، كشور تحت الحمايه.

Protectory

پرورشگاه يتيمان ، دارالا يتام.

Keyword

Criteria