Farsi Dictionary

Program

(programme) برنامه ، دستور، نقشه ، روش كار، پروگرام ، دستور كار، برنامه تهيه كردن ، برنامه دار كردن.

Program

برنامه ، برنامه نوشتن.

Program analyzer

برنامه كاو، تحليل كننده برنامه.

Program cards

كارتهاي برنامه.

Program checkout

وارسي برنامه.

Program counter

شمارنده برنامه.

Program debugging

اشكال زدايي برنامه.

Program documentation

مستند سازي برنامه.

Program execution

اجراي برنامه.

Program flow

گردش برنامه ، روند برنامه.

Program generator

برنامه زا.

Program interrupt

وقفه برنامه.

Program library

كتابخانه برنامه ها.

Program listing

سياهه برنامه.

Program maintenance

نگهداشت برنامه.

Program module

واحد برنامه.

Program priority

اولويت برنامه.

Program proving

اثبات برنامه.

Program relocation

جابجايي برنامه.

Program run

رانش برنامه.

Program schema

الگوي برنامه.

Program segment

قطعه برنامه.

Program state register

ثبات حالت برنامه.

Program status word

كلمه وضيت برنامه.

Program step

گام برنامه.

Program structure

ساخت برنامه.

Program switch

گزينه برنامه.

Program testing

ازمايش برنامه.

Program text

متن برنامه.

Programatics

برنامه شناسي.

Programmatic

وابسته به پروگرام ، برنامه اي.

Programme

(program) برنامه ، دستور، نقشه ، روش كار، پروگرام ، دستور كار، برنامه تهيه كردن ، برنامه دار كردن.

Programmed

برنامه ريزي شده ، برنامه دار.

Programmed check

مقابله برنامه ريزي شده.

Programmer

برنامه نويس.

Programmer

تهيه كننده برنامه ، طرح ريز، برنامه ريز.

Programming

برنامه نويسي.

Programming aids

ادوات برنامه نويسي.

Programming language

زبان برنامه نويسي.

Keyword

Criteria