Farsi Dictionary

Product

فراورده ، محصول ، حاصل ، حاصلضرب ، بسط دادن ، ايجاد كردن.

Product

حاصلضرب ، فراورده ، محصول.

Product of sums

حاصلضرب مجموعه ها.

Product planning

برنامه ريزي محصولا ت.

Production

توليد، محصول.

Production

فراوري ، توليد، عمل اوري ، ساخت ، استخراج ، فراورده.

Production routine

روال توليد.

Production rule

قاعده ، توليد.

Productive

پربار، حاصلضرب.

Productive

فراور، مولد ثروت ، توليد كننده ، مولد، پر حاصل.

Productivity

فراورش ، حاصلخيزي ، باروري ، سودمندي.

Production unit

واحد توليد

products

محصولات

Keyword

Criteria