Farsi Dictionary

Present

پيشكش ، هديه ، ره اورد، اهداء ، پيشكشي ، زمان حاضر، زمان حال ، اكنون ، موجود، اماده ، مهيا، حاضر، معرفي كردن ، اهداء كردن ، اراءه دادن.

Present

اراءه دادن ، عرضه كردن.

Present arms

(نظ.) پيش فنگ ، سلا م درحال پيش فنگ.

Present participle

(د.) وجه وصفي معلوم.

Present perfect

(د.) مربوط به ماضي نقلي ، ماضي نقلي.

Present tense

(د.) زمان حال.

Presentability

قابليت اراءه.

Presentation

معرفي ، نمايش ، اراءه ، عرضه ، تقديم.

Presentation

اراءه ، عرضه.

Presentative

عرضه داشتني ، قابل تقديم ، درك كردني.

Presentee

معرفي شده ، كسيكه چيزي باوعرضه شده ، معروض عليه.

Presenter

(presentor) اراءه كننده ، معرفي كننده.

Presentient

قبلا متوجه ، گوش بزنگ ، اماده ، قبلا مستعد، درانتظار.

Presentiment

عقيده قبلي نسبت بچيزي ، احساس وقوع امري از پيش ، روشن بيني قبلي ، دلهره.

Presently

بزودي ، عنقريب ، لزوما، حتما، انا، فعلا.

Presentment

نمايش ، اراءه ، شرح ، بيان ، حضور، طرز نمايش.

Presentor

(presenter) اراءه كننده ، معرفي كننده.

presents

ارائه

Keyword

Criteria