Farsi Dictionary

Prep

مدرسه مقدماتي ، مسابقه ازمايشي ، مدرسه ابتدايي ، دبستان.

Prepaid

پيش پرداخت شده.

Preparation

امايش ، تدارك ، تمهيد.

Preparation

پستايش ، امادش ، تهيه ، تدارك ، تهيه مقدمات ، اقدام مقدماتي ، اماده سازي ، امادگي.

Preparative

پستاگرانه ، پستايي ، تداركي ، مربوط به تهيه كردن چيزي.

Preparator

پستاگر، تهيه كننده.

Preparatory

پستايي ، مقدماتي ، مربوط به تهيه يامقدمات.

Preparatory

امايشي ، تداركي.

Prepare

اماده كردن ، تدارك ديدن.

Prepare

پستاكردن ، مهيا ساختن ، مجهز كردن ، اماده شدن ، ساختن.

Preparedness

امادگي ، پستابودن ، روبراهي ، سازمندي.

Prepay

پيش دادن ، قبلا پرداختن ، جلو دادن.

Prepayment

پيش پرداخت ، پيش قسط.

Prepayment

پيش پرداخت.

Prepense

عمدي ، قصدي ، پيش انديشيده.

Preponderance

برتري ، مزيت ، فضيلت ، فزوني ، سنگين تري.

Preponderant

برتر، مسلط، داراي مزيت.

Preponderate

سنگين تر بودن ، چربيدن بر، افزودن ، فزوني.

Preposition

حرف اضافه ، حرف جر، حرف پيش نهاده.

Prepositive

درجلو گذارده شده ، سركلمه اي ، پيشوند دار.

Prepossess

قبلا بتصرف اوردن ، تحت تاثير عقيده يامسلكي قرار دادن ، قبلا تبعيض فكري داشتن.

Prepossession

تصرف قبلي ، اشغال قبلي ، تمايل بيجهت ، تعصب.

Preposterous

نامعقول ، غير طبيعي ، مهمل ، مضحك.

Prepotency

قدرت كامل ، نفوذ بسيار، غلبه ، تفوق بسيار.

Preprocessing

پيش پردازي ، پيش پردازش.

Preprocessor

پيش پرداز.

Prepuberal

(prebubertal=) وابسته بدوره قبل از بلوغ.

Prepuberty

دوره قبل از بلوغ.

Prepuce

پوست ختنه گاه ، غلفه.

prepared

آماده

preparing

آماده شدن

preparing 

آماده

Keyword

Criteria