Farsi Dictionary

Posse

نيروي اجتماعي ، قدرت قانوني ، دسته افراد پليس ، جماعت ، قدرت ، امكان.

Possess

دارا بودن ، داشتن ، متصرف بودن ، در تصرف داشتن ، دارا شدن ، متصرف شدن.

Possession

تصرف ، دارايي ، مالكيت ، ثروت ، يد تسلط.

Possessive

ملكي ، حالت اضافه ، حالت مضاف اليه.

Possessor

متصرف ، مالك ، دارا.

Posset

بستن ، دلمه شدن ، نوشابه مركب از شير وابجو.

Posses

داراي

possessed

صاحب

Keyword

Criteria