Farsi Dictionary

Posit

ادعا، قرار دادن ، ثابت كردن ، فرض كردن ، فرض.

Position

موقعيت ، وضع ، وضعيت ، موضع ، نهش ، شغل ، مقام يافتن ، سمت ، منصب ، قراردادن ياگرفتن.

Position

موقعيت ، موضع ، مرتبه ، مقام ، جايگاه.

Positional

وابسته به موقعيت يامقام.

Positional macro

درشت دستور مرتبه اي.

Positional notation

نشان گذاري مرتبه اي.

Positioner

قرار دهنده ، مستقر كننده.

Positioning

موقع يابي ، تثبيت موقعيت.

Positive

مثبت ، يقين.

Positive

مثبت ، قطعي ، محقق ، يقين ، معين ، مطلق ، ساده.

Positive feedback

بازخورد مثبت.

Positive film

فيلم مثبت.

Positive integer

عدد صحيح مثبت.

Positive law

قانون مورد اجراي دولت (در مقابل قانون طبيعت).

Positive logic

منطق مثبت.

Positivism

مثبت گرايي ، فلسفه عملي ومثبت ، يقين ، تحقق ، قطع.

Positivity

مثبت بودن ، اطلا ق ، يقين ، قطع ، صراحت ، اثبات.

Positron

(فيزيك) پوزيترن ، ذره كوچك مثبت.

Keyword

Criteria